سناسنا، تا این لحظه: 12 سال و 3 ماه و 30 روز سن داره

فندقی مامان و بابا

دعوتی غیرمنتظره

یگانه ام شما چند روز پیش مهمون یه جای خاص بودی شما مهمون حرم آقا امام حسین بودی بله من و شما و بابایی و مامان بزرگ و بابا بزرگ و عمه و جواد نهم آبان تا هجدهم آبان یه سفر رفتیم که میشه گفت یه دعوت غیر منتظره بود الان فقط میتونم بگم که یه خواب شیرین بود که خیلی زود به اتمام رسید توی پستهای بعدی برات شرح کامل ماجرا رو مینویسم دختر نازم زیارتت قبول شما دیگه الان خیلی خاص هستی که توی این سن تونستی حرم آقا رو زیارت کن                        
20 آبان 1392

یه گردگیری

واه واه واه اینجا رو چه خاکی برداشته مدت طولانی هست که به وبلاگت سر نزدم اگه بتونم امروز و فردا حتما یه خونه تکونی میکنم البته قول صددرصد نمیدم به چندتا دلیل اول اینکه شما دوشب هست که تب کردی و این روزها همش دستت رو باز میکنی و میگی بگل یعنی بغلم کن دوم یه سفر خاص در پیش داریم و باید خودمون رو آماده کنیم و مامانی و بابایی حسابی سرشون شلوغه در اولین فرصت میام و کلی حرف و خاطره دارم که باید برات بنویسم خوشگل مامانی البته اول و آخر کلامم یه چیزه مامانی خیلی دوست دارم                       ...
4 آبان 1392
1